هوشنگ سیحون معمار بزرگ ایرانی

آوریل 30, 2012 1 دیدگاه

هوشنگ سیحون معمار بزرگ ایرانی 

هوشنگ سيحون متعلق به سومين نسل معماران ايراني است که تحصيلات خود را در اروپا انجام دادند . در همان سالهاي 2507، هنگاميکه سيحون پس از پايان تحصيل در مدرسه بوزار پاريس به ايران آمده و شروع به کار کرد ” سبک بين المللي ” تا حد زيادي در ميان معماران رواج يافته بود . در تهران به خصوص در محله هاي جديد شمال شهر بيش از پيش الگوهاي اين سبک بويژه در خانه سازي رعايت مي شد .

اما دانشکده هنرهاي زيباي تهران از همان ابتداي تاسيس روش آموزش بوزار پاريس را برگزيد و سيحون نيز خود فارغ التحصيل همين دانشکده بود .

مدت يک ربع قرن ، آنچه که اين معمار و معدود همکاران او در ايران ساختند و آموزش دادند ، سرمشق و نمونه کار نسل هاي بعدي معماران دانشگاه ديده ، حرفه اي هاي قديمي و حتي بساز و بفروشها قرار گرفت . ازبناهاي مجلل و تشريفاتي که داراي ارزش نمودگاري هستند تا ساختمانهاي ساده کوچک در دورترين نقاط کشور هيچيک از اين زبان معماري به دور نماندند.در دهه هاي بعد از جنگ جهاني دوم شيوه هاي معماري سنتي که عبارت بود از تکرار تعداد معدودي نمونه هاي اصلي معمارانه براي بناهاي مختلف ، به خصوص در شهرهاي بزرگ به کلي کنار گزارده  شده  بود .

احداث خيابانهاي سراسري و شبکه جدولي شهري بافت شهري سنتي را دچار دگرگوني اساسي کرده و قطعات مالکيت منظم و مستطيل شکل به وجود آورد .با اين تغييرات ساختي در شکل شهر به دوران معماري درون گرا با حياط مرکزي پايان داده شد و معماران به الگوي تک بناهاي جدا از يکديگر روي آوردند .بدينسان فضاي تاريخي جاي خود را به محيط جديدي مي داد که روحيه مدرنيزم (نوينگرايي ) در آن بيش از پيش ديده مي شد .جهت اصلي معماري که در گذشته روي به سمت يک مرکز روحاني داشت جاي خود را به معماري داد که به سمت تحول و آينده گرايش داشت . بخشهاي مسکوني شبکه راسيوناليست شهري به وجود آوردند . و کاخهاي دولتي و بناهاي عمومي که نمودار تحکيم قدرت مرکزي و دولت بود بيشتر در فضاها و مياديني جاي گرفتند که از ويژگيهاي فضاهاي شهري نئوکلاسيک بهره داشت . اين دو جنبه معماري که يکي ضرورت ايجاد بناهاي ساده و عملي بود و ديگري نياز به نمايش ارزشها و مظاهر فرهنگي نظام زمانه ، زمينه مناسب خود را در دوگانگي آموزش بوزار در سالهاي بعد از جنگ جهاني دوم يافت .

معرفي کار هوشنگ سيحون فرصتي است مناسب براي آنکه بتوان به جريان پيدايش و تحول معماري نوين در ايران و تاثير مکاتب مختلف فرهنگي بر اين معماري نگريست . بعد از جنگ جهاني دوم اروپا غرق در مسئله بحران مسکن بود .معماران در اين فرصت روي به نظريه هاي فونکسيوناليستي که در سالهاي بين دو جنگ تحول يافته بود آوردند و براي جبران خرابيهاي حاصل از جنگ روي به اميدها و آرزوهاي مدرنيزم آوردند . شهرها و محله ها به اين ترتيب به سرعت ساخته مي شد . ايران در آن هنگام آهسته آهسته گام در راه شهرنشيني متعادلي مي گذاشت و به تدريج بناهاي عمومي يعني بناهاي اداري ، خدمات عمومي گوناگون و بناهاي تشريفاتي جاي خود را در شهرها باز مي کردند . مسکن جديد نيز از جانب گروهي اجتماعي محدود و روشنفکري ساخته مي شد که در آن دوران آداب زندگي فرنگي را کم و بيش آموخته و ميل بر ان داشت که تحول را از خانه خود آغاز نمايد . در اروپا درست به عکس قدرت اقتصادي اين گروه اجتماعي بعد از جنگ جهاني دوم رو به ضعف نهاده بود و الگوي ويلاي ويني  VIENNOISE سالهاي بين دو جنگ جاي خود را بيش از پيش به الگوي مسکن اجتماعي و يا به اصطلاح آپارتمان سازي مي داد . چنانکه مي دانيم الگوهاي اخير توانستند در سي  سال بعد از جنگ سيماي شهرهاي اروپايي و حومه ها را به کلي زير و رو کنند .

در ايران و بخصوص در تهران نه تنها گروه نوخواسته روشنفکر و متمکن بلکه آن دسته از شهرنشينان سنتي نيز که با افکار جديد تماس حاصل کرده بودند ، متمايل به ترک مرکز مسکوني و تجارتي شهر ( بازار و محله هاي اطراف آن ) شدند و به تدريج خانه هاي خود را در شمال شهر در دامنه کوه البرز بنا نهادند . در اختيار داشتن قطعات بزرگ زمين و نبودن يک بافت شهري پيشين براي شکل دادن به اين قطعات موجب شد که محله هاي جديد تهران نه به صورت يک استخوان بندي شهري بلکه پيرو الگوهايي شبيه به حومه شهرهاي آمريکا شکل بگيرند .

در واقع بايد پذيرفت که پس از بوجود آمدن محورهايي مانند سپه ، فردوسي و شاهرضا ، مکانهاي شهري موفقي که قادر باشند مرکزيت و خصوصيات ويژه اي براي تهران تعريف کنند به وجود نيامد . مرکز شهر در محدوده اي که بين دو جنگ ايجاد شده بود باقي ماند و بخشهاي مسکوني پراکنده در خارج آن شروع به شکل گرفتن کرد .درجريان اين مهاجرت خطي به سمت دامنه البرز معمار تهراني با مسئله تک خانه رو به رو بود ، تک خانه اي که هيچگونه گفتگوي معمارانه  با يک بافت شهري موجود را در برابر خود نداشت .در حاليکه معماران فرنگ ديده نسل اول توانسته بودند تيپولوژي مسکن بسيار قوي شهري بوجود آورند و ” سبک بين المللي ” را با بافت جدولي تهران هماهنگ سازند ، معماري جديد سرچشمه الهام خود را د ر ويلاي منفرد از نوع  رايج حومه SUBURBIA  در آمريکا يافت . اما در بناهاي عمومي که ضرورتا ” در نقاط مرکزي شهر بايد ساخته مي شد معماران از الگوهاي فونکسيوناليست پيروي کردند . استفاده از تکنولوژي ساختماني جديد ، ايجاد فضاهاي چند مصرفي و کاربرد زبان معماري  راسيوناليست   ،  تيپولوژي جديد را براي بناهاي عمومي به وجود آورد که به تدريج جاي بناهاي عممي پيش از جنگ راکه داراي روحيه نئوکلاسيک بودند گرفت .

بناهاي يادبود سومين گروه ساختمانهاي اين دوره بود و در حقيقت تنها فرصت کامل براي ابراز يک زبان صرف معمارانه . براي معماراني که در مدرسه بوزار فرانسه آموزش ديده بودند کمتر اين موفقيت پيش مي آمد که بتوانند عظمت و ابهت زبان معاري را که در بوزار فرگرفته بودند درساختمانهاي خود به کار گيرند . بناهاي يادبود اين فرصت را براي آنان فراهم آورد . اما بايد به خاطر داشت که مونومانتاليزم بوزار با سبک آکادميک پيش از جنگ که ملهم از جنبشهاي معماري آلماني سالهاي اوليه قرن بيستم بود WERKBUND به کلي تفاوت داشت .

بوزار بعد از جنگ نيز به کلي با بوزار قرن نوزدهم که پيرو سبکي تاريخي گرا بود تفاوتهايي پيدا کرده بود . عطف به جوهر تاريخ جاي خود را عطف به عناصر شکلي تاريخ گذشته داده بود و در نتيجه عطف به عناصر شکلي متعلق به دورانها و سبکهاي متفاوت ، اين برداشت آزاد و التقاطي از دورانهاي گذشته اصطلاحا ECLECTISME  ناميده مي شود .از آنجا که ديگر نظم هندسي بيانگر معني و محتوي نظم معماري دوره معيني نبود و در عوض به مفاهيم مجردي مانند تناسب ، تقارن و غيره تقليل يافته بود ، لذا معمار نيز امکان يافته بود که فانتزي هاي هندسي خود را آزادانه به کار اندازد .

از سوي ديگر کتاب معروف لوکوربوزيه  VERS UNE ARCHITECTURE تاثير بسياري در محافل معماري گذاشته بود و اهميت تاريخ ، را به عنوان سرچشمه الهام زبان معماري به کلي ضعيف کرده بود . گرچه تاثير اين کتاب هرگز از درگاه بوزار به درون رخنه نکرد ليک در سست کردن پايه هاي تاريخ گراي بوزار نقش موثري را ايفاء کرد .

بدين ترتيب زبان مونومنتال جديدي در معماري بنا هاي يادبود و آرامگاهها نسج گرفت . ترکيب “( کمپوزيسيون ) غير مترقبه نقشه به جاي تکرار الگوي تثبيت شده تاريخي ، به کار بردن نشا نه هاي خارجي معماري سنتي ايران و استفاده التقاطي از تکنولوژي هاي گوناگون ساختماني خصوصيات اصلي معماري مونومنتال اين دوره را تشکيل مي دهند .

توجه اصلي معمار معطوف به ابداع شگردي ها و نوآوريها بود .مفهوم ” فضا ” در اين معماري چندان جايي نداشت و در عوض ” تاثيرها ” EFFETS   اهميت بسيار يافتند . بدين ترتيب نما اهميت خارق العاده يافت و مهمترين جنبه نمايشي بنا را به خود اختصاص داد .

مي بينيم که در اين سبک ، تاريخ روابط ماهوي ميان شکل ها و حجم هاي  جاي خود ]را[ به تاريخ موتيف ها MOTIFS داده است و معمار تمام کوشش خود را در راه ضبط و ترکيب موتيف هاي معماري هاي دوران گذشته به ميل و ابتکارشخصي خود به کار برده است .

بدين ترتيب ملاحظه مي شود که در دوران خاصي بحراني که معمار بوزار ناگزير از تسليم به نيازهاي فوري و حياطي جامعه و ساده کردن زبان هنري خود است بناي يادبود موضوع استثنايي و جالبي را تشکيل مي دهد که معمار بتواند در آن به طريق اولي قوانين بازي خود را به کار اندازد ، قوانيني که در غير اين صورت اعتبار تاريخي خود را از دست داده بودند .

معماري هوشنگ سيحون نيز از بيشتر اين خصوصيات برخوردار است . ويلا ها ، بناهاي عمومي شهري و بناهاي يادبود سه فرصت جداگانه را براي کاربرد سه زبان مختلف براي او به وجود آوردند .

ويژگي کار اين معمار را بايد در نحوه استفاده از مصالح ديد . او نخستين معمار ايراني بود که آهن و سيمان را به طور عيان در ساختمان به کار برد . وضوح ساخت و شهامت در بيان بي پرده آن که با بانک سپه و اداره پست آغاز شد در خانه ها نيز شکل خاص خود را يافت .کار سيحون از خانه دکتر بابک که از سبک بين المللي بي تاثير نيست تا منزل خودش در دروس راه مشخصي را طي کرده است .وضوح ساخت ، يافتن حساسيت و سليقه شخصي نسبت به ترکيب سنگ و آهن را بايد در حقيقت موفق ترين بيان او از لحاظ مصالح دانست . سيحون در تحول بعدي خود و به سبب نگاهي که همواره به معماري ايران داشت ارزشهاي ديگري را درکار خود گسترش داد .از آن جمله است استفاده از شکلها و عناصر معماري عاميانه ، استفاده از آجر نه تنها در پوشش  بلکه هم چنين به منظورهاي نمايشي و تزئيني و توجه به برخي جزئيات . بايد معتقد بود که با وجود همه برداشتهاي التقاطي و تنوع جويي ها ، کار سيحون همواره از نوع خلوص در کاربرد ماده ، برخوردار بوده است . خانه شمشک حد تکامل او درترکيب سنگ و چوب است . همچنانکه ساخت آجري خالص مجموعه آموزشي فرح نمودار پختگي سيحون در رسيدن به يک نوع کمال و حرفه در زبان آجر است .

در نگاه دقيقتربه تصوير برخي آثار او اين جنبه ها از نزديک ملاحظه مي شوند

به راستي جهد در  جمع آوري معماران ايراني که در معماري ايران موثر بوده اند ناقص خواهد ماند اگر چيزي راجع به هوشنگ سيحون ننويسيم .هوشنگ سيحون به حق نيمي از معماري و نقاشي دوره پهلوي است چون او در زمينه معماري و نقاشي در دوره پهلوي هم ساخته و هم پرداخته و هم تر بيت کرده به راستي آسمان تاريخ فرهنگ و هنر ايران دگر همچون سيحون را بر تارک خود نخواهد ديد .سيحوني که تک  مضرابهاي خوش معماري مدرن ايران را زده است . معماري مدرني که با شکوه وبا رويايي وصف ناپزير شروع شد ولي در ادامه راه از شکوه. جلال .حشمت. معرفت و شعور دور شد و به ….رفت.

هوشنگ سيحون معمار ي صاحب سبک با خطوطي دراماتيک و استوره اي در معماري مدرن ايران است هر گز نمي توان خطوط دراماتيک او را در طراح آرامگاهاي: ابو علي سينا و با با طاهر در همدان و حکيم عمر خيام و کمال الملک را در نيشابور را از ياد برد .و  نمي توان از آن خطوط استوره اي در آرامگاه نادر شاه افشار و فردوسي پاکزاد  در مشهد ياد نکرد.

او را مي توان در زمره معماران پيشروي معماري مدرن ايران دانست که توانستند که به بياني نوين از تلفيق معماري سنتي و مدرن ايران دست يابند  و آثاري به ياد ماندني برجاي بگذارند.

سيحون در سال 1299شمسي در خانوادهاي هنر مند در تهران متولد شد . و در سال 1319 در رشته معماري دانشکده هنرهاي زيباي تهران که در ان سال بوسيله عده اي از معماران و باستان شناسان فرانسوي و عدهاي از شاگردان کمال الملک.تازه تاسيس شده بودثبت نام کرد و مشغول به تحصيل معماري شد.(شايان ذکر است دانشگاه نخبگان ايران .دانشگاه تهران توسط يک معمار فرانسوي طراحي شده و در به وجود آمدن خوشنام ترين وبا سابقه ترين کانون علمي ايران .ايراني نقش چنداني نداشته.) و در سال 1323سيحون جوان با نمره عالي از دانشکده معماري دانشکده هنرهاي زيبا فارغ التحصيل شد.

 فارغ­التحصيلي سيحون مصادف بود با پايان جنگ جهاني دوم که به گفته خودش، اين مقطع تاريخي از چندين جهت يکي از مقاطع سرنوشت­ساز زندگي او به شمار مي­رود: اول از اين جهت که چون ايران به عنوان پل ارتباطي براي حمل تسليحات متفقين از خليج فارس به روسيه، نقش مهمي در پيروزي متفقين داشت، متفقين پس از پايان جنگ ايران را به عنوان پل پيروزي معرفي و نشان افتخارآميزي به دولت و راه­آهن ايران اعطا کردند. راه­آهن ايران نيز به مناسبت اين افتخار بزرگ تصميم گرفت در ايستگاه تهران ساختماني بسازد

که طراحي آن را به مسابقه گذاشت و طرح سيحون جوان برنده و در نهايت با تغييراتي، بر خلاف نظر او، ساخته شد. دوم اينکه انجمن آثار ملي که سال­هاي جنگ را بصورت مخفي گذرانده بود، با پايان جنگ فعاليت مجدد خود را شروع کرد و به مناسبت جشن هزاره بوعلي سينا تصميم به ساخت آرامگاهي براي او در همدان گرفت که طراحي اين آرامگاه به مسابقه گذاشته شد و سيحون در عنفوان جواني موفق شد تا در اين مسابقه هم برنده شود.و بعد از اين مسابقه بود که هوشنگ سيحون . شاگرد اول دانشکده هنرهاي زيبا .با معرفي ريس وقت دانشکده  –آندره گدار- او  بعنوان بورسيه به کشور فرانسه رفت.سيحون جوان مدت 4سال در فرانسه درس خواند و  همزمان با شروع ساخت مقبره بوعلي سينا به وطن بازگشت و در سمت دانشيار دانشكده هنرهاي زيباي تهران و 5 سال بعد به عنوان استاد معماري مشغول تدريس شد. همزمان با تدريس در دانشكده، دفتر كار خود را در سال 1328 تاسيس كرد و در سال 1314 به عنوان سومين رييس دانشكده هنرهاي زيباي تهران انتخاب شد. از همين سال فعاليت‌هاي زيادي در دانشكده هنرهاي زيبا و از جمله تاسيس سه رشته شهرسازي، تئاتر و موسيقي انجام داد.

و هوشنگ سيحون در سال 1980ايران را به قصد غزيمت در ونکور کانادا ترک کرد. و تا به امروز ما نتوانستيم از وجود و حضور بزرگ مردي همچون او بهره مند شويم . او در سمينارهاي زيادي در اقصي نقاط ايران و جهان شرکت کرده و آثار نقاشي او نيز چه به صورت گروهي و چه بصورت انفرادي به نمايش گذاشته شده.و از سوي کميته برگزار کننده جشن بزرگ جمعاوري اعانه براي دانشنامه ايرانيکا جايزه ويژه معماري و يک عمر فعاليت فرهنگي و هنري را از آن خود کرده است.

ادامه دارد . . . دانلود کنید

1002-Memar-www.iranomran.com

بزرگان معماری

درباره نویسنده

نویسنده مشخصات خود را وارد نکرده است

1 دیدگاه برای “هوشنگ سیحون معمار بزرگ ایرانی”

  1. روزبه مینویی گفت:

    بسیار عالی
    ممنون از این لطف

ارسال دیدگاه


9 + 1 =

Forum